دنیای آبی یک ماهی قرمز

دلم برای زندگی کردن تنگ شده. تموم شو لعنتی. آره، موضوعم رو دوست دارم، ولی خسته شدم ازش، حداقل توی چنین قالب و اجباری.

پارتنر خوب، دوست شما رو می‌دزده؛ نه که لزوما بد باشه‌ها، ولی خب یه جاهایی خوب هم نیست. و، وضعیتی که توش اکثر دوستای نزدیکتون توی رابطه‌ن و خودتون در حال تماشای در و دریچه‌ (تو فعلا بخون پایان‌نامه) اید، چیز چندان قشنگی نیست.

دنیای آبی یک ماهی قرمز...

احساس می‌کنم دیگه کسی دوستم نداره و همه گذاشتنم و رفتن (حالا هر چه‌قدر هم که خواستی به ذهن بیمار بگو واقعا این‌طوری نیست)؛ یا، تنهای تنهای تنها. دنیای آبی یک ماهی قرمز...

Maybe a silent cry for help? The Tale of Creation within Her - Crows in the Rain دنیای آبی یک ماهی قرمز...

ای کاش که اصلا نبودم... فرقی‌م به حال کسی می‌کرد؟ دنیای آبی یک ماهی قرمز...